- خم درخم (خَ دَ خَ)
پیچ درپیچ. پیچان.
- خم بچیزی داشتن. کنایه از درصدد خرابی بودن کسی. (آنندراج) :
آه من خم در خم افلاک دارد روز و شب.
سالک یزدی (از آنندراج).
- خم در خم کسی داشتن، کنایه است از درصدد خرابی بودن کسی. (آنندراج)
- خم بچیزی داشتن. کنایه از درصدد خرابی بودن کسی. (آنندراج) :
آه من خم در خم افلاک دارد روز و شب.
سالک یزدی (از آنندراج).
- خم در خم کسی داشتن، کنایه است از درصدد خرابی بودن کسی. (آنندراج)
